داستان در مورد پسری است به نام افراسیاب که سالها پیش از عشق دوران جوانیاش جدا شده و با مهاجرت خط بطلانی بر تمام روابط عاطفی و خانوداگیاش کشیده است. حالا بعد از چندین سال بازگشته است تا به واسطه کسانی که در خیالش باعث نابودیاش بودهاند انتقام بگیرد، به نحوی که آنها را مقابل هم قرار دهد.در این میان با کشیدن پای معشوقه دوران جوانیاش به وسط ماجرای انتقام از برادر و پدرش، به نوعی در پی اینست تا با او هم حساب کهنه صاف کند.شخصیت مقابل افرا دختری است به نام نیلگون که سالها پس از رفتن معشوقه سابقش، هنوز در غم از دست دادن او دست و پا میزند و نتوانسته کسی را جایگزین او کند. با بازگشت افرا پردههایی در مقابل چشمانش کنار میرود که او را از این غم همیشگی نجات میدهد، اما ورودش به یک ماجرای جدید خطرهای بسیاری را برای او و خانوادهاش رقم میزند.