چاهِ پر از هیولا، مردآزما، دیزنگرو، خونآشامی که توی خواب راه میره، شبحهای سفیدپوش وسط جادهها، دستهایی که از توی آینه بیرون میآن و اسکلتی که برای خودش جشنتولد میگیره... از این چیزها میترسی؟...
سلام! من آگوس پیانولا هستم و اگر احیاناً تا حالا افتخار آشنایی باهام را پیدا نکردهاید، باید خدمتتان عرض کنم که با چند تا هیولا زندگی میکنم. همهچیز داشت به خوبی و خوشی پیش میرفت، تا اینکه...
چیزی نمانده که تعطیلات عالی هفتهی آخر سال به فاجعهای تمامعیار تبدیل شود. اینکه همهچیز به روال طبیعی خود برگردد، به عشقفوتبالها بستگی دارد. قرار بود تعطیلاتِ فراموشنشدنیای باشد...