شاید شب باشد و دارم خواب می بینم. ولی چرا اینجوری فکر کنم؟ نه، بیدارم، ولی چشم هایم بسته است. مطمئنم که خواب بوده ام. یادم می آید خوابی دیدم که بچه ای تویش داد می زند: «بابا.» کدام بچه؟ هیچ نمی دانم. صدایش آشنا نبود. شاید خودم بودم که زمان بچگی دنبال پدرم می گشتم.