غیرممکن! من هیچوقت و هرگز با دختری مثل تاتیانا دوست نمیشوم! اسم من نیکی است و دفترچهای به اسم هودی پرماجرا دارن که همهی چیزهای دوستداشتنی و دوست نداشتنی، همهی فکرهای خوب و بد و همهی غصهها و شادیهایم را در آن مینویسم. در چند روز گذشته چند مورد به چیزهایی که دوست ندارم اضافه شده: اینکه کسی حدس بزند توی کیفم چه چیزهایی است. نگاههای دزدکی اینکه کسی ـ مخصوصا معلمم ـ تحملش تمام شود! که این آخری از همه مهمتر است. چون وقتی یک معلم تحملش تمام میشود تصمیمهایی میگیرد که گاهی برای کسی که به تازگی وارد مدرسه و کلاس جدید شده دردسر درست میکند...