هالی مارتینز، نویسنده آمریکایی داستان های وسترن، به وین پس از جنگ جهانی دوم می رسد و به دنبال دوست دوران کودکی خود، هری لایم است که به او پیشنهاد کار داده است. به مارتینز گفته میشود که لیم هنگام عبور از خیابان توسط یک ماشین کشته شده است.
ژاکوب که از زادگاهش در شامپانی به پاریس آمده با شور و شوق جوانی و سلامتی و درخشش خود زندگی را در کنار زیبارویان کشف میکند و از آن لذت میبرد. او کم کم یاد میگیرد که چگونه از لذتهای زندگی سود جوید...
رمان، بیانیه ای خاموش اما قدرتمند است: صدایی از دل دیوارهای زندان، که فراتر از مرزها، از جستوجوی حقیقت، انسانیت و معنا در جهانی پر از تضاد و گسست سخن میگوید