نیویورک، 1982. ویو دلانی قصد دارد به نیویورک نقل‌ مکان کند. او برای کسب درآمد، متصدی شیفت شب در متل سان‌داون در شهر فل می‌ شود

ویلیام وولر در ظاهر مرد خانواده است اما در باطن درگیر یک رابطه است....

داستانی است درباره خاطره‌ ها و گم‌ شدنشان. در قالب سه روایت را بیان می کند

شهر گربه‌ ها شامل روایت‌ هایی است از زندگی و عشق، روایت‌ هایی فراموش‌ ناشدنی که تا مدتها در ذهن خواننده ادامه می‌یابند.

در کلبه‌ای بی‌پنجره در جنگل...

داستان‌هایم در مکان‌هایی از جنوب می‌گذرد که اگر از نزدیک ببینید، حیرت می‌کنید. جاهایی که مغز و استخوان زمین از لابه‌لای مرغزارها، تپه‌ها و دره‌های برشته، بستر خشک رودخانه‌ها و بلوط‌های آتش گرفته، خودش را به شما نشان می‌دهد.