اوگرشیچ در «موزۀ تسلیم بیقید و شرط»، از خلال خاطرات دوستان و بستگانِ پناهندگانی که در برزخی میان میهن ویران و غربتنشینی سرگرداناند، خردهروایتهایی بیرون میکشد. راوی او در این کتاب، با نقلقولهایی از نویسندگان، نقاشان، مجسمهسازان و هنرمندان سرشناس دوران گذشته و معاصر، تصویری وسیعتر و ژرفتر از وضعیت میسازد. این خردهروایتها در ظاهر ازهمگسیختهاند، اما در پایان داستان مجموعاً روی دیگری از اختناق و تبعید و جدایی را نمایان میکنند.