این داستان در یک شهر کوچک اسپانیایی روایت میشود، جایی که خانهای بزرگ و قدیمی با باغی تاریک، همچون زندانی برای دو زنِ خانواده است. مادربزرگ و نوهاش. آنها سالهاست در این خانه که با بهرهکشی و ظلم ساخته شده، زندگی میکنند؛ خانهای که انگار نفس میکشد، پر از سرنخهایی از گذشته، از تبعیض طبقاتی، از خشونتِ جنسیتی و تروماهای منتقلشده از نسلی به نسل دیگر است.
مارتینس با زبانی تند، فضایی مرموز و نفسگیر میسازد: «خانه میپَرد و به هرکس وارد میشود چنگ میزند». نوهی خشمگین و مادربزرگ داستان، هر دو با دردها و رازهایی سروکار دارند که نمیگذارند آزاد شوند؛ آنها یا با ارواح خانه مواجهاند، یا با خاطرههای سرکوبشدهای که هنوز در دیوارها پژواک دارند.
موریانه نه فقط قصهای از خانهای تسخیرشده است، بلکه بررسیای از طبقه، زنانگی، و خشونتی است که معمولا دیده نمیشود. مارتینس نشان میدهد چگونه نسلها زیر بار امتیازات اقتصادی و ساختارهای طبقاتی فرودست میمانند، چگونه خشمِ خاموش میتواند به انفجاری تبدیل شود و چگونه خانه - نمادی از خانواده و گذشته - به محلی برای انتقام و رویدادگری بدل میشود.
اگر اهل داستانهای ترسناک با لایههای اجتماعی باشید، موریانه انتخابی قدرتمند است. داستانی که پس از خواندنش، شاید خانهها، خاطرهها، دیوارها و حتی سکوت اطرافمان را دیگر همانگونه نمیبینید.