تایتانها همچنان سایهوحشت بر شهر انداختهاند، ریتا و ماتیاس هر یک در مسیری جداگانه با سرنوشت خود روبه رو میشوند. آیا ارادهی آنها برای بقا آنها را دوباره به هم خواهد رساند؟
چیزی نمانده بود شکست بخورند. همه این را میدانستند. صف گاریها تلقتلوقکنان از بخش داخلی گذشت و ابری از گردوغبار از خود به جای گذاشت. چند ده گاری در اطراف به چشم میخورد. تعداد کل آنها حتی از این هم بیشتر بود. نه… بخش داخلی نه. اینجا دیگر بخش داخلی به حساب نمیآمد....