بلند شد و با صدای نسبتاً آرامی گفت: «کسی میدونه اسم ایستگاه بعد چیه؟ به وقت نکته اسم ایستگاه بعد از دهنتون در بیاد و مستقیم برید به جهنم نشست. سرش را میان دستهایش گرفت و شروع کرد به گریه کردن منتظر بود کسی علت گریه کردنش را بپرسد.کسی چیزی نگفت انگار همه فهمیده بودند ادای گریه کردن را در می آورد. فهمیده بودند میخواهد از گریه به عنوان ابزاری برای برانگیختن حس شفقت دیگران استفاده کند. رو کرد به مسافرها و گفت: مهم نیست. ببینم بالاخره کی کم می آرد بعد رو کرد به راننده «حالا که این جوری شد من اصلا پیاده نمیشم. همین جا زندگی میکنم چی بهتر از به اتوبوس خوشگل برای زندگی کردن نه پول پیش نه اجاره نه قبض برق نه آب نه عوارض شهرداری نه پسماند چه سعادتی همین جا میخوابم تا روزی که بمیرم کجا بهتر از به اتوبوس خوشگل برای مردن.