از زمانی که جیک فیشر، ازدواج عشق زندگیاش، ناتالی، را با مردی دیگری مشاهده کرد، شش سال میگذرد. جیک در این شش سال، با پرت کردن حواس خود با کار، تدریس در دانشگاه، غم و اندوه قلب شکستهاش را از دیگران پنهان کرد و از فکر و خیال زندگی ناتالی با همسر جدیدش، تاد، عذابهای زیادی کشید...
جک ریچر قصد دارد برای ملاقات با سوزان ترنر فرمانده جدید واحد ویژه صد و دهم به ویرجینیا ولی در توقفگاهش در بخشی زراعی در نبراسکا اتفاقات مرگباری در جریان است.