با دور شدن و رفتن دهقان شبان از راه رسید. او گوسفندان را به حال خودشان رها کرد و نگاهی به این سو و آن سو انداخت و داخل چاه شد ولی هرچه نگاه کرد اثری از کیسهی دینارهای طلا ندید.