شیلر در چهارم ژوئن 1799 در نامهای به گوته مینویسد: «من امروز چهارم ژوئن آغاز به نگارش این اثر هنری کردهام و امیدوارم که در همین ماه قسمت اعظم پیش درآمد آن را پشت سر بگذارم.»
پایان غمانگیز زندگی ماری استوارت ملکهی اسکاتلند سالهای متمادی تئاتر و ادبیات اروپا را به خود مشغول داشته است. از دو چهره ارائه شده از ماریای تاریخی، یکی فریبنده و پرشور که تا مرز همسرکشی به پیش میرود و دیگری مقاوم و استوار در مبارزه برای دستیابی به اهداف سیاسی و حقوق متداول، این چهرهی دوم اوست که توجه افکار عمومی و نمایشنامهنویسان را به خود جلب کرده است.
فردریش فون شیلر (1805 - 1759) که شاگرد امانوئل کانت فیلسوف آلمانی بود و در مکتب او آموزش دیده است با اعتقاد به ایدهی جهانشمول تاریخ نگری کانت در یک سخنرانی در دانشگاه ینا، که در آنجا کرسی استادی تاریخ را داشت، دربارهی تاریخ میگوید :«جهان بهعنوان یک موضوع تاریخی در اصل چیزی نیست به جز مبارزهی بین قدرتهای طبیعی بر علیه یکدیگر و بر علیه آزادی انسان». او با این ایده در آثار خودش به جستوجوی حوادث و وقایع تاریخی در سراسر اروپا میرود و انسانهایی را نشان میدهد که در مبارزهی میان قدرتها به دام افتادهاند و درمانده و ناتوان به نابودی کشانده میشوند.