مارک منسن با بهرهگیری از تحقیقات بیشمار روانشناختی و خرد فیلسوفانی مثل افلاطون و نیچه و… به کالبدشکافی دین و سیاست دست زده، نگاهی به رابطه ما با ثروت و سرگرمی و اینترنت انداخته و نشان داده که چگونه مقدار بیش از اندازه یک چیز خوب میتواند روان ما را به نابودی بکشاند.
مارک منسن برخلاف کتاب هنر ظریف اهمیت ندادن که در آن به اضطراب همیشگی حاکم بر زندگی انسان مدرن پرداخته است، در "همه چیز به فنا رفته"، توجه خود را از نقایص اجتناب ناپذیر درون هر فرد، به فجایع بیپایان دنیای اطرافمان معطوف میکند.
نویسنده کتاب، تلاش می کند از طریق مواجهه ای صادقانه با ترس ها، مشکلات و انتظاراتمان و همچنین با به چالش کشیدن مفاهیمی مانند شادکامی، امید و مرگ، و از خلال داستان هایی جذاب که بعضی شان از زندگی شخصی اش نشئت گرفته اند، دیدگاهی جدید به خواننده منتقل کند که همانند عینک عمل می کند.