"مادام کاملیا" داستان عشق شورانگیز آرمند است به مارگریت. آرمند بارها از سوی خانواده به دلیل داشتن رابطه با مارگریت موردنقد قرار میگیرد، اما آرمند با اینکه نمیداند سرانجام عشقی که به آن دل بسته به کجا ختم میشود همچنان عاشق مارگریت میماند. مارگریت پس از آنکه متوجه علاقهی آرمند به خود میشود، دست از کارهای گذشتهی خود برداشته و با او در خانهای کوچک در حومهی شهر پاریس زندگی میکند. اما پدر آرمند آنها را به حال خود رها نمیکند و به سراغ پسرش میرود تا او را از زندگی با مارگریت منصرف کند، دیدار پدر و پسر باعث فرار مارگریت از خانه میشود...