فكر دموكراسی سياسی به مثابه توسعه سياسی جامعه يكی از اركان شكلدهنده توسعه متوازن است و بدون تحقق آن تصور جامعه توسعه يافته انگارهای خام و موهوم خواهد بود. شكلگيری دموكراسی، به عنوان يک روند و جريان مستلزم پایبندی دولتها و ملتها به پارهای لوازم اجتنابناپذير است. همانگونه كه تشكيل دو پديده دولت ملت نيز در شمار دستآوردهای مدرنيته است، برای استقرار تمام و كمال دموكراسی سياسی، عينيت يافتن همهیسويه مشاركت سياسی به اندازه اجرايی شدن شايسته سالاری، ضروری است؛ همانطور كه وجود نهادهای متكثر مدنی و به تبع آن پيدايش جامعه مدنی، به ميزان ظهور احزاب، لازم و ملزوم است.
صرف نظر از مفاهيم مستقلی كه دو واژه تخصصی “توسعه” و “سياست” دارند، در يک تعريف كلی از مفهوم توسعه سياسی بر محور حداكثر توافق نخبگان علوم سياسی، ميتوان “فراگرد (پروسه) دموكراتيزاسيون جامعه” را در جايگاه بديل “توسعه سياسی” نشاند و برای تحقق اين فراگرد، مراحل متعددی را مد نظر قرار داد. قابل ذكر است كه هر جامعه در دوره گذار به توسعه يافتگی سياسی و استقرار دموكراسی با چالشهايی مواجه می شود، پيشنيازهايی را توليد می كند و لوازمی را به تمرين عمومی می گذارد كه هريک به صورت مجزا با حاشيههای مربوطه، در كتاب حاضر مطرح و شرح داده شده است. محمد قراگوزلو در اين كتاب به نقد و بررسی مبانی اصلی دموكراسی با تاكيد بر ظرفيتهای سياسی آن پرداخته است و از يک منظر، اين كتاب مانيفست دموكراسي خواهی در جوامع توسعه نيافته است.