سال 2075، آمریکا درگیر دومین جنگ داخلیاش شده است. شمال و جنوب یکدیگر را قتل عام میکنند و در این میان، ساراتِ شش ساله به همراه خانوادهاش تصمیم میگیرند به شمال مهاجرت کنند تا از فلاکت خارج شوند. اما زمانی که پدرشان در یک سانحهی تروریستی کشته میشود، آنها به کمپ پناهجویان میروند. زندگی سارات با ورود به این کمپ دگرگون میشود. او با نفرت از شمالیها رشد میکند، آموزشهای نظامی میبیند و درنهایت رهبری یک گروه مبارز جنوبی را بهعهده میگیرد. نفرت او از شمالیها بیحد و مرز است و پیوسته بهدنبال خونخواهیست. کینهی او تمامی ندارد و تمام سالهای زندگیاش را با فکر انتقام میگذراند. نشریهی گاردین در قسمت کوتاهی از نقد خود بر این رمان مینویسد:ماموریتی که عمر العقاد در اولین رمانش برای خود تعیین کرده تحسینآمیز است.