رودریگو با تماس مادرش از مکزیک متوجه می شود غول ادبیات جهان سرما خورده و باید هر چه سریعتر خودش را به بالینش برساند چون به اعتقاد مادر این سرماخوردگی قطعاً پیرمرد را از پا درخواهد آورد.
کتاب «همه چیز را به من بگو»، قصه عشق و در حقیقت حکایت چند عشق بیحاصل و ناکام است که به وصال منجر نمیشود و خواننده این کتاب با انسانهایی آشنا میشود که به هر دلیل شاید غمخوارانه و گاهی با از خود گذشتگی از عشقی که خود را سزاوار آن میدانند دست میکشند تا صاحب دل دیگری را استمالت کنند...