عناوین مقالات بدین قرار است : ((پیدایش عقلانیت غربی از دیدگاه ماکس وبر/ ولفگانگ شلوختر)) ;((قدرت و سلطه/ ماکس وبر)) ;((ساخت های منطقی جامعه شناسی دین ماکس وبر/ تالکوت پارسونز)) ; ((علوم طبیعی و علوم اجتماعی/ تالکوت پارسونز)) ;((دیوان سالاری/ پیترام بلاو)) ; ((چند انتقاد از نظریه اقتدار وبر/ پیترام بلاو)) ;((عقلانیت و آزادی/ کالو ویت)). در آخرین مقاله نگارنده، دیدگاه ((وبر)) را درباره جهان سرمایه داری و اصل عقلانی شدن و مسائل و مشکلاتی که این اصل برای انسان عصر حاضر بوجود آورده، نقد و بررسی می کند.
ماکس وِبِر (به آلمانی: Maximilian Karl Emil Weber)، ماکسیمیلیان کارل امیل وبر (۲۱ آوریل ۱۸۶۴–۱۴ ژوئن ۱۹۲۰) جامعهشناس، تاریخدان، حقوقدان و استاد اقتصاد سیاسی آلمانی بود که به عنوان یکی از اثرگذارترین نظریهپردازان توسعه مدرن جهان غرب شناخته میشود. ایدههایش بهطور عمیق بر نظریه اجتماعی و پژوهش اجتماعی تأثیر گذاشت. وبر با وجود اینکه در کنار آگوست کنت، کارل مارکس و امیل دورکیم به عنوان یکی از پدران جامعهشناسی شناخته میشد ولی او خود را نه جامعهشناس بلکه بیشتر تاریخنگار میدانست.
یکی از میراثهای فلسفی ماکس وبر، تفکیک حوزههای ارزش، خرد و واقعیت بود. وبر باورمند بود این قلمروها جدا و پیوند ناپذیرند و علم نمیتواند به ارزشها اعتبار ببخشد و انسان در جهانی بیمعنا، معنای خاص خود را میآفریند. این دیدگاه پایانی بر دیدگاه فلسفه یونانی-متافیزیکی بود که ساختار ذهن انسان را با ساختار قلمروهای طبیعی و اخلاقی مطابق میدانست. بر مبنای تفکر یونانی-متافیزیکی (که مبانی جهانبینی ادیان مختلف را هم تشکیل داده است)، با روش تفکر قیاسی میتوان به نتایج و دیدگاههایی دست یافت که لزوماً بر طبیعت و اخلاق منطبق است. باید توجه کرد که این دیدگاه در عصر پسا روشنگری نیز تا حدودی حاکم بود و تصور میشد با درک و تفسیر طبیعت و تعمیم دیدگاهها، میتوان به نظریه جامع و عام و غایتگرانه در مورد ارزشها، طبیعت و خرد دست یافت.
برخلاف امیل دورکیم، وبر به تبیینهای تکعلتی باور نداشت و باورمند بود هر پدیدهای میتواند دلایل متعددی داشته باشد. همچنین برخلاف دورکیم، وبر یکی از حامیان کلیدی روششناختی ضد اثباتگرایی بود و برای مطالعه کنش اجتماعی (بجای صرفاً تجربهگرایی) بر شیوه تفهمی تأکید داشت. روشهایی مبتنی بر درک هدف و معنایی که افراد به کنشهای خود متصل میکنند. دغدغه فکری اصلی وبر درک فرآیندهای عقلانیت، سکولارسازی و معنای متعاقب آن افسونزدایی بود. او در رسالهاش استدلال کرد چنین فرآیندهایی ناشی از شیوه جدیدی از تفکر در مورد جهان است. و با پیدایش سرمایهداری و مدرنیته همراه هستند.
وبر بیشتر برای رساله دیگرش شناخته شده است که ترکیبی از جامعهشناسی اقتصادی و جامعهشناسی دین بود: تأکید بر اهمیت تأثیر ویژگیهای فرهنگی نهفته در دین به عنوان ابزاری برای درک پیدایش نظام سرمایهداری (برخلاف ماتریالیسم تاریخی کارل مارکس). وبر ابتدا نظریه خود را در کتاب مهمش، اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری (۱۹۰۵) توضیح داد جایی که او ریاضتطلبی پروتستانتیسم را به عنوان یکی از مهمترین «خویشاوندیهای اختیاری» نسبت داد که منجر به پیدایش بازار محور سرمایهداری و اقتدار عقلانی - قانونی دولت - ملت در جهان غرب گردید. وبر با استدلال تقویت سرمایهداری به عنوان یک اصل اساسی پروتستانیسم، مدعی شد روح سرمایهداری در ارزشهای مذهبی پروتستان ذاتی است. «اخلاق پروتستانی» اولین بخش پژوهشهای گستردهٔ وبر در مورد ادیان جهانی است. همانطور که بعدها مذاهب چین و هند و همچنین یهودیت باستان را با توجه به پیامدهای اقتصادی متفاوت و شرایط قشربندی اجتماعی بررسی کرد. وبر در کتاب مهم دیگرش، سیاست به مثابه حرفه، دولت را به عنوان نهادی تعریف کرد که با موفقیت مدعی «انحصار استفاده مشروع از نیروی فیزیکی در یک قلمرو معین است». او همچنین اولین کسی بود که اقتدار سهگانه اجتماعی را به اشکال متمایز تحلیل کرد: اقتدار کاریزماتیک، اقتدار سنتی و اقتدار عقلانی - قانونی. در این دستهبندی، وبر در تحلیل بوروکراسی تأکید کرد که نهادهای دولتی مدرن بهطور فزایندهای بر پایه نوع دوم (اقتدار عقلانی- قانونی) استوار هستند. وبر در نظریه، روششناسی و تاریخ اقتصادی مشارکتهای متنوع دیگری داشت. تحلیل او از مدرنیته و عقلانیت بهطور چشمگیری بر نظریه انتقادی مرتبط با مکتب فرانکفورت تأثیر گذاشت.
پس از جنگ جهانی اول، وبر از بنیانگذاران حزب دموکرات آلمان شد که گرایش لیبرالی داشت. او همچنین برای نمایندگی مجلس نامزد شد که موفقیتآمیز نبود ولی مشاور کمیتهای شد که به شیوه دموکراتیک، پیشنویس قانون اساسی وایمار را در سال ۱۹۱۹ تهیه کرد. وبر سال ۱۹۱۸ به آنفلوانزای اسپانیایی مبتلا شد و در ۵۶ سالگی در ۱۹۲۰ بر اثر سینهپهلو درگذشت.