"صدای رنگ ها" دربارهی کودکی است که در یک خانوادهی روسی ثروتمند به دنیا آمده. اسمش واسیا کاندینسکی است. او کتابهای مختلفی با موضوع علوم و تاریخ میخواند و با صدای تیکتیک زمانسنج پیانو تمرین میکند. سر میز مجلل شام ساکت مینشیند و حرفزدن بزرگترها را تماشا میکند. دنیای او دنیایی خشک و رسمی است تا اینکه عمه خانم به او یک جعبهی رنگ میدهد تا هنر را بشناسد. عجیب اینجاست که واسیا هنگام ترکیب رنگها و نقاشی صداهای گوناگونی میشنود. قلمموی رنگ را تکان میدهد و میچرخاند و به صداها گوش میدهد. رنگها با هم مخلوط میشوند و صدایشان اوج میگیرد. واسیا صدای رنگها را نقاشی میکند...