کتاب «شعله های هوس» یکی از «رمانهای حرفهای کوزنز» بود که داستانهای آن شخصیتهای کاملا توسعهیافته را ارائه میکرد و تأکید ویژهای بر جزئیات کار آنها داشت.
داستان این رمان در شهر کوچک براکتون، پنسیلوانیا، تقریبا در اواسط دهه 1950 می گذرد. داستان، آرتور وینر جونیور، وکیل دادگستری را در 49 ساعت از زندگی خود دنبال می کند. در طول این مدت، او مرتبا خاطرات زمان های قبلی را به یاد می آورد و ساکنان شهر را که سال ها مرده بودند، مانند آرتور وینر پدر، به یاد می آورد. آرتور جونیور شریک شرکت حقوقی است که پدرش با مشارکت نوح تاتل تأسیس کرده است. در جوانی، آرتور با دختر نوح، هوپ ازدواج کرد. آنها سه فرزند، دو پسر و یک دختر داشتند. پسر بزرگتر، وارن، در طول جنگ جهانی دوم درگذشت. هوپ چند سال بعد پس از به دنیا آوردن دختر آرتور درگذشت. آرتور اکنون با زنی جوانتر به نام کلاریسا ازدواج کرده است که مربی تنیس دخترش بوده است. در طول داستان به تدریج مشخص می شود که آرتور پس از مرگ هوپ، رابطه ای کوتاه اما عمیق با مارجوری پنروز، همسر جولیوس داشته است.