شخصیتهایی که به بدی نوشته شدهاند، به ما نشان میدهند که آنها چه کسانی نیستند. شخصیتهای کلیشهای به ما نشان میدهند که دیگران ترجیح میدهند چه کسانی باشند.
شخصیتهای منحصر به فرد به ما نشان میدهند که ما ترجیحمی دهیم چه کسانی باشیم. شخصیتهای همذات پندار نشان میدهند که ما چه کسانی هستیم.
از آنجایی که زندگی روزمرهی ما، اجازهی لذتهای خطرناکی مانند انتقام را نمیدهد ما مشتاقانه به لذتهای داستانی که ارضای ذهنی ما را فراهم میکنند، میپردازیم. از داستان خواهان این میشویم که ما را به دنیاهای بیشماری منتقل کند، رانندگانی که ما را دنیاهای فراتر از دسترسی فناپذیر ما میبرند، شخصیتها هستند و آن چیزی که سوخت سفرهای خیالی ما را تامین میکند همذات پنداری است.
تنوع شخصیتهای پیچیدهای که طی قرنها توسط داستانهای تخیلی ارائه شده است، بسیار فراتر از محدودهی انسانهایی است که تا به حال ملاقات کردهایم و این تنوع، بینش ما را نسبت به افرادی که با آنها روبه رو میشویم غنیتر میکند. از آنجایی که ما شخصیتهای داستانی را بهتر از انسانهای واقعی میشناسیم، طوری عاشق آنها میشویم که به ندرت عاشق افراد شویم.