سه سال است که فرانک هیچ خبری از دخترش ندارد. بعد از سه سال دعوتنامه عروسی دخترش به دستش میرسد. این عروسی قرار است در عمارتی دور افتاده و باشکوه برگزار شود. دخترش قرار است با خانوادهای مرموز و ثروتمند وصلت کند. ولی هیچ چیز در این عروسی آنطور که باید پیش نمیرود زنی محلی ناپدید میشود و فرانک مجبور میشود برای نجات دخترش پرده از اسراری بردارد که لرزه بر اندامش میاندازند. اما یک چیز از همان اول مثل روز برایش روشن است قرار نیست هیچ کس در این عروسی خوشبخت شود.
در چندین شهر بزرگ ایالات متحده، جنایتهای وحشتناکی رخ داده است. سه نفر که در ظاهر هیچ ارتباطی به هم ندارند، مسئول رسیدگی به به این جنایتها میشوند: هارولد ایروینگ، نویسندهای که لبهی تیغ راه میرود، دکستر بوردِن، مأمور سرگشتهی افبیآی، و فرانی چاپمن، متخصص پزشکی قانونی که شخصیت خاصی دارد…