اگر آنها واقعا نمی دانستند چرا رفتم ،شاید اساسا من را نمی شناختنتد.شاید هیچ وقت من را نشناخته اند .اگربخواهم داد انصاف بدهم ،شاید من هم آنها را نمی شناختم !تنم از این تصور یخ کرد و باعث شد شدیدا احساس تنهایی کنم .اما باعث عصبانتیم هم شد.فکرکردم باید به آنها همه چیز را بگویم؛به پدرم ،به ویلی و تمام دنیا!