حافظهٔ آدمی محملِ رویدادهای گذشته است، و حتی محملِ آنچه روی نداده. حافظه میل به دستکاریِ رویدادها دارد و آهستهآهسته طوری در رویدادها دست میبرد که ما، در مقامِ بهیادآورنده، بدان آگاه نمیشویم. از این روست که امروز با دیدنِ عکسی مربوط به گذشتهی دور، یک روایت داریم و دیروز روایتی دیگر داشتهایم و فردا احتمالاً روایتی داشته باشیم یکسر متفاوت با امروز و دیروز. روایتِ جهانِ درونیِ یک عکس، چه خود روشن و سرراست باشد و چه مبهم و انتزاعی، ذهنِ ما روایت خود را با تکیه بر شناختِ پیشینیمان از زندگیِ سپریشده میسازد.
سومین اول شخص مفرد، به قرار دو اول شخص پیشین، به زبانِ محاورهی عامیانه نوشته شده است. نگارنده بر آن است که روایتِ قصههای عکسها با این زبان به دنیای درونیِ قصهها نزدیکتر میشود، یا شاید اصلاً این قصهها میبایست با این زبان تعریف میشد؛ زبانِ عامیانهای که روی در اضمحلال دارد و زبانِ عامیانهی دیگری جای آن را میگیرد.