"سه اکسیر" مجموعهی چهار داستان کوتاه است. در داستان اصلی مجموعه «سه اکسیر»، شنیتسلر ما را به صومعهای دورافتاده میبرد، جایی که راهبی جوان در میان وسوسه و ایمان، سه شربت اسرارآمیز مییابد ــ هر یک وعدهای از نجات یا نابودی. با نوشیدن هر اکسیر، مرز میان خواب و بیداری، گناه و رستگاری فرو میریزد و سرنوشت او به دایرهای از وهم و جنون بدل میشود.
سه داستان دیگر، هر یک دنیایی جداگانهاند: «جرونیموی نابینا و برادرش» قصهی دو برادر نوازنده است که عشق و حسادت میان آنها سرانجام به فاجعه میانجامد. «سرنوشت فرایهر فون لایزنیورگ» زندگی مردی اشرافزاده را روایت میکند که گذشتهای پنهان آرامشش را در هم میشکند. «مرگ گابریل» سرگذشت بازیگر جوانی است که در جدال میان ایمان و شور زندگی، راهی تراژیک برمیگزیند.