کلوین با همه سار کوچولوها فرق دارد چون همیشه نوکش توی کتاب است! یک روز کلوین موقع کتاب خواندن متوجه میشود کلمه ها را کمی تار می بیند. اول فکر میکند اشکال از کتاب است اما کتابدار به او میگوید که شاید چشمهایش مشکل پیدا کرده کلوین پیش چشم پزشک می رود و دکتر به او عینک طبی میدهد وقتی سارکوچولوها کلوین را با عینک میبینند.
مسخره اش میکنند کلوین ناراحت میشود و به جنگل میرود. توی جنگل برایش اتفاق بدی میافتد. آیا کلوین میتواند با استفاده از چیزهایی که توی کتابها خوانده جانش را نجات دهد؟