پشت سرت خرتوپرتهایی رو میذاری که گم کردی یا دور انداختی… تیکه کاغذها، سنجاقهای سر و دکمهها… گرمای بدنت روی ملافهها… قطعههای کوچیکی از خودت که حتی قبل از اینکه پاتو از در بیرون بذاری فراموششون کردی. و بعد یکی میآد و همهجا رو تمیز میکنه. وقتی هم مهمون بعدی وارد اتاق میشه انگار نه انگار قبلاً کسی توی اتاق بوده. انگار… تو هیچوقت اونجا نبودی.