«مرضیه حدیدچی» معروف به «طاهره دباغ» پس از مقاومت و تحمل وحشیانهترین شکنجههای ساواک شاه، گوشهی زندان افتاده بود. ناگهان صدای جیغ وحشتناکی شنید که برایش آشنا آمد. خوب که دقت کرد، متوجه شد صدای «رضوانه» دخترش است که تازه وارد 13 سالگی شده بود.
جمعۀ سیاه 17 شهریور 1357، هنگامی که فرماندۀ یگان، به سربازان دستور شلیک به طرف مردمی که به جنایات شاه اعتراض داشتند، صادر کرد، قاسم و محمد و علی، شوکه شدند. سرانجام تصمیم گرفتند برای اینکه به طرف مردم شلیک نکنند، فرار کنند. فرار همان و محاصره توسط نیروهای ساواک و حمله و شلیک و مجروحیت و دادگاه و شکنجه، همان. ماجرا تازه از همین نقطه شروع میشود.