ما در زبان به مثابه خانه هستی به سر می بریم. به قول هایدگر، وقتی از میان جنگل گذر میکنیم، از واژه جنگل گذر کردهایم. هر چند کلامی به زبان نیاوریم یا به امری زبانی نیندیشیم. ما بدون واژه هستی که همواره رو به ما است و به عنوان آوایی در طلب پاسخ ما، بیش از یک سنگ بی زبان نیستیم. زبان در مرتبه نخست متعلق به هستی است، نه متعلق به ما. انسان طوری رفتار میکند که گویی برپادارنده و سرور زبان است، در حالی که این زبان است که در حقیقت، در مقام حکمران، پیش روی انسان ایستاده است.