«ماه فوریهست و درختهای کریسمس هنوز کنار خیابون افتادهن. زمین یخ زده و انگار با روکش روغنی پلاستیکی فرش شده. آشغالهای آتیشبازی شب سال نو زیر برفهای آبشده دیده میشن.»
کتاب پیش رو حاوی دو نمایشنامهی زمان و مکان و هفت در به قلم نمایشنامهنویسی است که حافظه و خاطره از موضوعهای اصلی نوشتههای است؛ بهگونهای که گاه دلتنگی از خاطرات گذشته نقش مهمتری از زمان حال ایفا میکند، تاآنجاکه زمان حال برای مخاطب ناآشنا و غریبه جلوه میکند. در بعضی نمایشنامههای این نویسنده، گاه فضای سوررئال زمینهساز موقعیتهایی میگردد؛ برای مثال، ستونی میتواند در اتاقی لب به سخن بگشاید. سوءتفاهمهای عادی روزانه در نمایشنامههای کوتاه اشتراوس، گاه توان شکستن هارمونی بین حقیقت معنایی و نقشهای مفهومی را پیدا میکند. آنچنان که برای مثال زوجی کاملا بیگانه و گمگشته از خوشبختی و شیفتگی بیشازحد، فراموش میکنند در روز جشن عروسیشان مهمانها را دعوت کنند!