هالیس در این کتاب از تلهها، بهانهها و مشکلاتی حرف میزند که نمیگذارند به اهدافمان برسیم. او با صداقتی نیروبخش و بامزه از تجارب و اشتباهات خودش در زندگی میگوید اشتباهاتی که باعث شده بودند او خجالت بکشد و بالاخره دریابد که نباید خجالت بکشد.
وقتی به چشمهای سخنران خیره میشویم، به تنِ صدای او گوش میدهیم، آسیبپذیری، هوش و علاقمندیاش را احساس میکنیم، در حالِ تمرین مهارت ناخودآگاهی هستیم که در طول صدها هزار سال در وجود ما نهادینه شده، مهارتهایی که میتوانند قدرت ببخشند، اقتِدار بدهند و انگیزه بیافرینند....