داستان در آلبانی و در دوران حکومت کمونیستی انور خوجه می‌گذرد

او با هر آدمی که روبرو می‌ شود ماجرا های مربوط به او را از زبان خود آن شخص روایت می‌کند و همین سبب می‌ شود که کتاب از جاذبه‌ بسیار زیادی برخوردار باشد...

مطمئن بودم زیبا خانم هم یک روزی سوار بنز بابای باباجیلی شده...

رمانی که از عشقی عمیق و پرحادثه روایت می کند...

سنگ و سایه گونه ای یارکشی پیش از بازی بود که از هر بازی ای زیباتر می نمود و کودک می خواست که بازی هرگز آغاز نشود

ارتش معیری ها بسیج شده بودند که برای اولین بار در طول تاریخ خاندان، همه با هم به شکلی یکسان و متحد و رسما مانند یک گروه هم خوان، بدون هیچ گونه کم و زیادی مقابل کارآگاه و دستیارش صف آرایی کنند