این آثار ظرفیت زنان را در جادو، خشونت و آشوب به نمایش میگذارند و قلههای بلندی را که زنان دلیر میتوانند فتح کنند و ژرفنایی را که زنان تبهکار ممکن است در آن سقوط کنند، میکاوند
زندگی ایوا پیچیده نیست. زندگیاش بچه است و غذا. غذاست که باعث میشود زمستان وسط کوهها نمیری، زمانی که وحشتیترین شکارها بهخاطر سرما قایم میشوند. تنها حیوانهایی که بیرون میآیند مثل برف سفیدند، پیداکردنشان سخت است و تا ببینیشان زیر و بمت را درآوردهاند؛ تا تفنگت را بلند کنی ناپدید شدهاند. بنابراین توی این منطقه بهتر است آدم غذای ذخیره داشته باشد و آن هم نه کم و هنری پیر که هواپیما دارد، همان که از خانهاش در شرق تا اینجا سهچهار ساعت پیاده راه است، گفت سال اول کارش به جایی رسیده که ریشه میخورده تا این زمستان نکبتی را بگذراند. بعدش دیگر میدانست. بخت یار من بود، من شکارچی خوبیام حتی خیلی خوب، اینجا همه همین را میگویند ولی زمستان که بشود زمستان است دیگر.
رمان «خار و میخک» زندگی فردی به نام احمد را که در اردوگاه آوارگان به دنیا آمده روایت میکند. این کتاب 30 فصل دارد و احمد در هر فصل درگیر موضوعی در اردوگاه میشود و بخشی از زندگی آوارگان فلسطینی را توصیف میکند.