دختری به نام هستی گزارش میکند که چند بار سایهای را دیده که وارد خانهی روبهرویی و از آن خارج شده. او که با شنیدن این خبر شوکه و دچار مشکلات روحی میشود با هیوا و آوا در پی پردهبرداشتن از راز مرگ زن صاحب خانهای است که امروز روز سوم و مراسم ختمش است...
کتاب «پازل ناتمام خانواده من» به نویسندگی مهیندخت حسنیزاده، رمانی است که به بررسی چالشها و پیچیدگیهای روابط خانوادگی میپردازد. این کتاب با تمرکز بر یک خانوادهٔ ایرانی، به مسائلی مانند رازهای پنهان و آشکار در روابط خانوادگی، تأثیر گذشته بر زندگی حال، جستوجوی هویت و معنای زندگی و مواجهه با مشکلات و بحرانهای خانوادگی میپردازد.
هنگامیکه محمد گازره به ده میرود متوجه میشود که مردم ده تماماً سنگ شدهاند و ابری روی ده را گرفته و گردی سفید چون باران از ابر میبارد. او شاهد است که چگونه دو عفریت دارند مجسمهی سنگشدهی دختر ارباب را میبرند. حمله میکند که او را نجات بدهد، اما...
در این داستان پسری ده ساله، از راه کتابی قدیمی، به سرزمین تخیلات وارد میشود. اما سرزمین تخیلات بهآرامی در حال نابودی است و فرمانروای آن، ملکهٔکوچولو دارد میمیرد. فقط یک انسان واقعی میتواند اوضاع را درست کند. تلاش باستین بالتازار بوکس پر از شگفتیهای اسطورهای است. ماجراجوییهای این داستان تخیلی رویاهای جادویی دوران کودکی را دوباره به تصویر میکشد.