در کتاب «شهر ایزد طاعون» با اسکندر آشنا میشویم. اسکندر نوجوان عراقیالاصلی است که خانوادهاش در زمان کودکی او به آمریکا مهاجرت کردهاند و رستورانی کوچک با غذاهای خاورمیانهای راه انداختهاند. اسکندر برادر بزرگترش، مو را از دست داده و حالا باید بهتنهایی مغازه را بگرداند....
شاهزاده داستان خنجر شگفتانگیزی دارد که دستهاش با شنهای زمان پر شده. این شنها میتوانند آدمی را در زمان به عقب ببرند. اکنون دستان به جنایتی هولناک متهم شده و مجبور است علیه سپاه پارس وارد جنگ شود.