مدت کوتاهی است که ایوی پورتر با جوانی به اسم رایان سامنر آشنا شده، اما جوری دل او را به دست آورده که دوستان و اطرافیان رایان انگیزهی ایوی را به جیب زدن مال و ثروت رایان میدانند. با اینکه بدگمانیشان بیمورد نیست، قضیه پیچیدهتر از چیزی است که همه خیال میکنند؛ کشف حقیقت با سفری در دل دنیای تبهکاران حرفهای همراه میشود.....
عدهای سرباز مزدور عازم مأموریتی مخفیاند که جتشان در کوهستانی در مناطق مرکزی آسیا سقوط میکند. جان به در بردگان به هر ضرب و زوری خودشان را از میان باد و بوران به سازهای سنگی در آن حوالی میرسانند...
واسیا که تقدیرش نامعلوم است، از حقایقی غافلگیرکننده دربارهی خود پرده برمیدارد و در همان حین با تمام وجود میکوشد تا روسیه و موروزکو و دنیایی جادویی را نجات بدهد که برایش گرانبها است....
هیچچیزی نخواهد توانست جلوی میلی پرایس هفده ساله را برای رسیدن به آرزویش که بازی در تئاترهای موزیکال برادوی هست بگیرد. نه مخالفت پدر دوست داشتنی ولی به شدت درونگرایش که به تنهایی او را بزرگ کرده؛ و نه پسر همکلاسیِ رو مخی که رقیب و مزاحمش در مدرسه است و مدام جلوی پایش سنگ میاندازد و نه احساسات شدید خودش که بعضی وقتها دیوانهکننده میشوند…