کتاب "راهنمای جامعهشناسی تاریخی" بر خلاف فروتنیای که سرویراستاران مجموعه، جرارد دلانتی و انگین اف. ایسین، در مقدمه خود به خرج دادهاند، «چشماندازی همهجانبهای» از امور شناختهشده و تثبیتشده این رشته و «دیدی جامعی» از کاربست معاصر آن ارائه میدهد.
آنها سنت جامعهشناسی تاریخی را از آغاز شکلگیری تا جهتگیری امروز آن که به تعبیر آنها وارد دورۀ پسارشتهای و به تعبیری تازه، پساشرقشناسانه شده وامیکاوند.
راهنمای جامعهشناسی تاریخی در سه بخش و بیستوشش فصل تدوین شده است؛ بخش اول به بنیادهای جامعهشناسی تاریخی میپردازد. این بخش مارکس، وبر و سنت تفسیری، سنت تکاملی و کارکردگرا، مکتب آنال و در نهایت مجموعههای تمدنی (الیاس، نلسون و آیزنشتات) را پوشش میدهد.
بخش دوم به رویکردهای جامعهشناسی تاریخی اختصاص یافته و رویکردهای اصلی همچون رویکردهای مارکسیستی متأخر، مدرنسازی، جغرافیای تاریخی، تاریخ نهادی، تاریخ فرهنگی، تاریخ فکری و چرخش زبانی، رویکردهای تبارشناسانه و در آخر پسااستعماری را واکاویده است.
بخش سوم و آخر بر مضامین جامعهشناسی تاریخی تمرکز کرده است و از دورهبندی تاریخی، تقسیمبندیهای شرق-غرب، تشکیل طبقات و ملتها، پیدایش دولت مدرن، تحول پارلمانها، جنبشهای اجتماعی، ماندگاری ملیگرایی تا جامعهشناسی تاریخی شهر و معماری، حافظۀ تاریخی، جنسیت و پدرسالاری، جامعهشناسی تاریخی دین و مذهب و در نهایت مقررات اخلاقی را ذیل عنوان موضوعات اصلی واکاویده است.
هر بخش شامل مقدمهای راهگشاست که فصلها را خلاصه و زمینهمند میکند.
مقدمة آغازین کتاب به قلم سرویراستاران وضعیت کنونی جامعهشناسی تاریخی را پس از چرخش فرهنگی در علوم اجتماعی ترسیم میکند.
آنها استدلال میکنند که امروزه در جامعهشناسی تاریخی شاهد برآمدن یک دوشاخگی هستیم:
یک شاخه رویکردهای تبیینی و نظریهسنجانهای است که مشخصۀ گونهای جامعهشناسی تاریخیِ جامعهشناختیتر، و شاخۀ دیگر رویکرد تفسیریتری است که مشخصۀ گونهای جامعهشناسی تاریخیِ فرارشتهایتر است.
البته این تقسیمبندی کاملاً واضح و مشخص نیست،
اما مادامی که جامعهشناسی تاریخی قصد تطبیقیبودن دارد، چنین بخشبندیای تقویت میشود.