آماری و تدی برای دیدن مادرشان به بیمارستان رفتند.
وقتی وارد راهروی بیمارستان شدند، آن جا کسانی را دیدند که روپوشهای سفیدی پوشیده بودند و به مریضها کمک میکردند.
آماری و تدی با دقت و علاقه به کارهای دکترها نگاه میکردند و سعی میکردند بفهمند آنها چطور به بیماران کمک میکنند.
تدی و آماری میخواستند بدانند دکتر بودن چگونه است....