در این کتاب ژاک رانسیر نقد خود بر مدرنیسم و ضمیمهی پسامدرن آن را به گونه ای ریشهای مطرح میکند. او زمان تک خطی و انحصاری آنها را در تقابل با در هم بافتگی زمانمندیهای جاری در روندهای تازه ی رهایی و انقلابهای هنری قرار داده و نشان میدهد که خود این تکثر به جنبه ی دوگانهی زمان اشاره دارد زمان صرفاً خطی نیست که از گذشته تا آینده ترسیم شده باشد بلکه شکلی از زندگی است که با سلسله مراتب دیرینه ای میان کسانی که وقت دارند و کسانی که وقت ندارند مشخص میشود. این سلسله مراتب که در انگاره ی مارکسیستی پیش قراولان تداوم یافته و در مدرنیسم کلمنت گرینبرگ عیان شده همچنان بر اکنونی که به افسانهی ضرورت تاریخی و متخصصان آن وابسته است حکم میراند. در مقابل رانسیر نشان میدهد که گسست از مفهوم سلسله مراتبی زمان که امرسون در نگاه خود به شاعر جدید تقریر کرده بر تصور کاملاً متفاوتی از امر مدرن دلالت دارد. رانسیر تحقق این امر را در دو هنر حرکتی سینما و رقص میبیند هنرهایی که در ابتدای قرن بیستم تقابل میان آدمیان آزاد و ماشین گونه را به بهای نمایاندن شکاف بین انقلاب هنرمندان و انقلاب راهبرد پردازان برچیدند.