کتاب دوباره فکر کن (قدرت پی بردن به آنچه که نمی دانید)

قدرت ذهن ضامن مهارت و چیرگی ذهن نیست. مهم نیست که ذهن قدرتمندی داشته باشید یا نه، اگر انگیزه کافی برای تغییر ذهنیت های خود نداشته باشید، فرصت های بسیاری را از دست می دهید که برای بازاندیشی پیش روی شما قرار می گیرند. تحقیقات نشان می دهد که هرچه امتیاز بالاتری در تست هوش بگیرید، احتمال گرفتاری در دام کلیشه ها بیشتر است؛ چرا که ذهنتان در شناسایی الگوها سریع تر عمل می کند. در آزمایشات اخیر آشکار شده است که هرچه باهوش تر باشید، کشمکش بیشتری را برای تغییر باورهایتان تجربه می کنید.

در یک تحقیق، این موضوع بررسی شد که آیا نابغه ریاضی بودن به این معنی است که شخص توان چشمگیری در آنالیز داده ها دارد یا نه. اگر موضوع مورد بررسی ساده و ابتدایی باشد، مثل درمانی برای جوش های پوستی، ارتباط مستقیمی بین این دو مقوله هست، اما اگر موضوعی پیچیده تر مانند تمرکز روی مسائل ایدئولوژیکی، که احساسات عمیقی را بر می انگیزانند، مدنظر باشند، چطور؟ مانند قوانین داشتن اسلحه در امریکا.

اگر کمی در زمینه تجزیه و تحلیل فعالیت می کنید، در تفسیر نتایج، بسیار دقیق می شوید. البته به شرطی که این نتایج همسو با باورهای شما باشد، اما اگر الگوی تجربی با ایدئولوژی شما تضاد داشته باشد، مهارت ریاضی شما دیگر کمکی نمی کند و در واقع به یک نقطه ضعف تبدیل می شود. هرچه ارتباط بهتری با اعداد داشته باشید، در شناخت و تحلیل الگوهایی که با نقطه نظرات شما مغایرند، عملکرد ضعیف تری خواهید داشت. نوابغ ریاضی آزادی خواه در ارزیابی شواهد و مستنداتی که بر ناکارآمدی ممنوعیت اسلحه صحه می گذارند، ضعیف تر از گروه های دیگر عمل می کنند.

در روان شناسی حداقل دو نوع گرایش هست که این الگوها را فعال می کند: یکی از آن ها سوگیری تاییدی است؛ دیدن همان چیزی که انتظار دیدنش را داریم. دیگری هم سوگیری مطلوب بودن اجتماعی؛ دیدن همان چیزی که می خواهیم ببینیم.