کتاب "در باب مهربانی" نوشتهی آدام فیلیپس و باربارا تیلور که نخستین بار در سال ۲۰۰۹ در بریتانیا و سال ۲۰۱۰ در آمریکا منتشر شد، حاصل همکاری میان دو نگاه متفاوت اما مکمل است: آدام فیلیپس، روانکاوی که نثر او همواره عمیق و پرسشبرانگیز است، و باربارا تیلور، مورخی که تاریخ اندیشه و عواطف را با دقتی تحسینبرانگیز دنبال میکند. این کتاب در واکنش به پرسشی اساسی شکل گرفته است: چرا فضیلتی که روزگاری در کانون ارزشهای انسانی قرار داشت، در جهان مدرن با بدبینی، تردید و حتی تحقیر نگریسته میشود؟
این اثر در پنج فصل نسبتا کوتاه، اما پربار و متراکم، مهربانی را هم به عنوان یک تجربهی روانی و هم یک روایت تاریخی دنبال میکند. در فصل نخست، نویسندگان به این میپردازند که چرا مهربانی در عصر ما غالبا به عنوان نشانهای از سادگی یا حتی حماقت تعبیر میشود؛ در حالی که برای سلامت روانی و اجتماعی انسان امری اساسی است. فصل دوم با مرور تاریخچهای از مفهوم مهربانی، رد پای آن را از متفکران رواقی و مسیحیت اولیه تا فیلسوفان عصر روشنگری چون هابز، هیوم و روسو دنبال میکند و نشان میدهد که چگونه فردگرایی مدرن، جایگاه این فضیلت را متزلزل ساخته است. در ادامه، فیلیپس از دیدگاه روانکاوی بهره میگیرد تا نشان دهد چگونه مهربانی واقعی اغلب در تنش میان همدلی و پرخاشگری شکل میگیرد؛ و چگونه تجارب کودکی و نخستین روابط دلبستگی، نقش تعیینکنندهای در ظرفیت ما برای مهربانی بازی میکنند. این نگاه، مهربانی را نه صرفا یک انتخاب اخلاقی، بلکه بخشی از پیچیدگی روان انسان معرفی میکند؛ جایی که آسیبپذیری و میل به نزدیکی با دیگری در کنار ترس و تدافعی بودن همزیستی میکنند. در فصل پایانی، نویسندگان به نقد جامعهی مدرن میپردازند که با کار بیش از حد، رقابتطلبی و کالاییسازی همدلی، بستر شکوفایی مهربانی را محدود میکند. پیشنهاد آنان برای بازسازی فرهنگ مهربانی، به دور از شعار و احساسزدگی، تکیه بر «مهربانی عادی و صادقانه» است؛ همان همدلی روزمرهای که در زندگی خصوصی و جمعی جاری است. کتاب "در باب مهربانی" سبکی فشرده، تأملبرانگیز و در عین حال شاعرانه دارد. بهرغم کمی حجم، لایههای تحلیلی عمیقی در آن نهفته است که تاریخ اندیشه، روانکاوی و نقد اجتماعی را در هم تنیده است. منتقدانی چون مری وارناک این اثر را «ضروری» و «جذاب» خواندهاند و مایکل دیردا در واشنگتن پست آن را تأملی «غنی و تحریکآمیز» دانسته که به قلب روان انسان نزدیک میشود.
"در باب مهربانی" ما را به بازاندیشی در معنای یکی از کهنترین فضایل انسانی دعوت میکند؛ مهربانی را نه به مثابه نشانهی ضعف، بلکه به عنوان جلوهای از پیوندهای بنیادین میان انسانها و تجلی آسیبپذیری مشترکمان. فیلیپس و تیلور با دیدگاهی چندوجهی نشان میدهند که مهربانی راستین، از دل تضادها و رنجهای انسانی برمیخیزد و در جهانی که اغلب سرد و رقابتی است، میتواند زمینهای برای پیوند، همدلی و شاید حتی نجات روان ما باشد.