Close
(0) سبد خرید شما
شما هیچ موردی در سبد خرید خود ندارید
دسته بندی ها
    Filters
    امکانات
    جستجو

    داوید توسکانا

    مشاهده به عنوانن جدول فهرست
    مرتب سازی بر اساس
    نمایش در هر صفحه

    کتاب دوردستان

    137817
    1٬550٬000 ریال
    قرار بود به شهر بروند، در آنجا تحصیلاتشان را تمام کنند، می‌توانستند درآمد بیشتری داشته باشند و چه بسا کاروکاسبی خودشان را به پا می‌کردند. چندان نمی‌اندیشیدند چه می‌خواهند بخوانند یا چه کاسبی‌ای قرار است ترتیب بدهند، و ایملدا فقط نگران این بود که نقشه‌هایشان مثل باقی مردم دنیا عوامانه نباشد. او زنش را در آغوش می‌کشید و به او می‌گفت نقشه‌هایشان مثل باقی مردم نخواهد بود چون آن‌ها مسلما نقشه‌هایشان را محقق خواهند کرد. زن به مردش لبخند می‌زد و به او می‌گفت که تنها چیزی که حقیقتا اهمیت دارد این است که کل زندگی کنار یکدیگر باشند، حتی اگر تمام زندگی‌شان در دهکده ودر بی‌پولی بگذرد. آن روزها مرد هوگو نامیده می‌شد و زن زیبا و جذاب بود.