مردی را تصور کنید که تمام زندگی‌اش، تنها در کارکردن در محیطی کثیف و آلوده که از بوی خون و عرق پر شده و سایه‌ی مرگ بر تمام ابعاد آن سنگینی می‌کند، خلاصه می‌شود

(داستان های کوتاه فارسی، قرن 14)

سوشان خیره به آن برانگیخته بود میرفت که واپسین رزم خویش را به سرانجام رساند و آن پیکر را به نیرویی که به او ارزانی شده بود به بند کشد...

(داستان های فارسی)

روزگار گاهی چنان می چرخد و دچار تغیر و تحول می گردد که اتفاقش در ذهنمان نمی گنجد..

هر انسانی از جنس زن و مرد می توانند در سایه تلاش و همت و کوششهای خودش ابرهای پراکنده خیال را به آسمان واقعیت برساند....