داستان با بابی جونز، پسر کشیش محلی، آغاز میشود که هنگام بازی گلف در ساحل ولز، جسد مردی را در پای صخرهای پیدا میکند. مرد در حال مرگ است و آخرین کلماتی که بر زبان میآورد این جمله مرموز است: چرا از ایوانز نخواستند...
کتاب "داستان یک روح" تلفیق هنرمندانهای از هیجان، دلهره، ترس و امید است. جملات ساده، کوتاه و بیابهام کتاب در کنار لحن جذاب و توصیفات خلاقانه، در خلق فضایی التهابآور و پر بیم و امید نقش بهسزایی دارند.