جوکیجان بعد از ماهها کار علمی و طاقتفرسای آقای علوم متولد میشود و با یک سکسکه حضورش را به دنیا اعلام میکند. همزمان با ظهور جوکیجان در شهر کویری و کوچک نارپ، زندگی هم آنجا عوض میشود. بهزودی ادیسون، پله و فیثاغورث شاگردان آقای علوم با جوکیجان رفاقتی به هم میزنند...
تام که به تازگی در بیمارستان قدیمی لردفانت بستری شده است.در شبی تاریک، ناگهان با شنیدن دوازدهمین ضربه ساعت ،متوجه می شود چند نفر از کودکانی که در بخش اطفال هستند،از تخت هایشان بیرون آمده اند و قصد ماجراجویی دارند.
در گذشته دنیای موشها از فرمانروایی ستمگرانهی راسوها در عذاب بود تا اینکه گروهی نجیب از موشهای جنگجو با راسوها جنگیدند. از آن زمان به بعد موشبانان سرزمینشان را زنده و پر رونق نگه میدارند.