کلاغ آبی تا به حال کسی را شبیه خودش ندیده است. او گاهی به شدت احساس تنهایی میکند. وقتی همسایه های جدیدش، یعنی کلاغ های سیاه، مسخرهاش میکنندو او غمگینتر و تنهاتر میشود.
سوفی بهخاطر شرایط خانوادگیاش نمیتواند خانه را ترک کند و بهدنبال سرنوشت خود برود. اما زمانی که به شکلی ناخواسته، خشم و غضب جادوگری قدرتمند را برمیانگیزد، تحتتأثیر طلسمی ترسناک به یک پیرزن تبدیل میشود.