در داستان حلقۀ سرخ خانم وارن به خاطر نگرانی دربارۀ یکی از مستأجرانش، به شرلوک هولمز مراجعه میکند. این مستأجر، مردی جوان است که قبل از ترک خانه، کرایۀ پانزده روز را از پیش حساب کرد. و در ساعات انتهایی شب به خانه بازگشت اما...
داستان با بابی جونز، پسر کشیش محلی، آغاز میشود که هنگام بازی گلف در ساحل ولز، جسد مردی را در پای صخرهای پیدا میکند. مرد در حال مرگ است و آخرین کلماتی که بر زبان میآورد این جمله مرموز است: چرا از ایوانز نخواستند...