آرام در هجده سالگی احساس کرد که باید تصمیم خود را در انتخاب یکی از دو راه بگیرد. یعنی یا کشیش بشود و یا از آراکسی که از دل و جان به او عشق میورزید، خواستگاری کند.
لئوناردو از او خواهش کرد اجازه دهد مدت بیشتری بر روی آن کار کند، چون از لبخند تصویر راضی نبود. او به لیزا گفت: «اغلب مردم با لبهایشان می خندند، اما شما با چشمهایتان لبخند میزنید.»
«پترزبورگ» آینهای است از سن پترزبورگ اواخر قرن نوزدهم در هجمهی اختناق و بوروکراسی کشندهی تزاری، سنتهای ارتجاعی و ضدعقلانی و دستوپازدن بیهوده برای گذر به سوی توسعه.