خوشبختی برای همه معنای واحدی ندارد، حتی اگر تنها به یک دلیل و آن این که واژهای مبهم است و تعریف آن در ذهن هر کس با دیگری فرق میکند. مروجین معنویت، تعاریفی از خوشبختی واقعی به دست میدهند با بار ارزشی و بر پایه روشنبینی معنوی و فضیلتهای انسانی. در مقابل روانشناسی مدرن غیرجانبدار و بیطرف است و آن را یک جور وضعیت خوب ذهنی میداند. وضعیت ذهنی که منحصرا در چهارچوب هیجانات خاص (به خصوص آنها که لذتآور هستند)، گرایشات و رفتارها (با نشانی از رضایت)، باورهایمان (باور این که زندگی هر چه هست خوب است) و یا سایر حالتهای ذهنی فهمیده میشوند.
من خط فکری روانشناسها را دنبال و آن را بررسی میکنم، چون به فهم عموم و غالب خوشبختی نزدیکتر است. همچنین میخواهم از تحقیقات و یافتههای آنها در این کتاب استفاده کنم. به نظرم ما خوشبختیم تا زمانی که زندگیمان را دوست داشته باشیم و به آن، وقتی با خوشیهای کافی و معنایی خوب و سالم به ما رو نشان میدهد، بها بدهیم.